معنی دو هکردن - جستجوی لغت در جدول جو
دو هکردن
دویدن
ادامه...
دویدن
فرهنگ گویش مازندرانی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تصویر درو کردن
درو کردن
دِرو کَردَن
بریدن گیاهان از روی زمین با داس یا ماشین درو، درویدن
ادامه...
بریدن گیاهان از روی زمین با داس یا ماشین درو، درویدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویر دور کردن
دور کردن
دور کَردَن
چیزی را در فاصلۀ دور قرار دادن، کسی را از خود راندن یا به محل دور فرستادن
ادامه...
چیزی را در فاصلۀ دور قرار دادن، کسی را از خود راندن یا به محل دور فرستادن
فرهنگ فارسی عمید
تصویر داو کردن
داو کردن
بمراد رسیدن
ادامه...
بمراد رسیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر دبه کردن
دبه کردن
پس از قبول معامله ای بار دیگر افزونی خواستن، دبه در آوردن
ادامه...
پس از قبول معامله ای بار دیگر افزونی خواستن، دبه در آوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر دوا کردن
دوا کردن
شفا دادن، مداوا کردن، بهبود بخشیدن
ادامه...
شفا دادن، مداوا کردن، بهبود بخشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر دوره کردن
دوره کردن
احاطه کردن، محیط شدن، اطراف چیزی گرد آمدن
ادامه...
احاطه کردن، محیط شدن، اطراف چیزی گرد آمدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر دور کردن
دور کردن
بفاصله ای بعید فرستادن
ادامه...
بفاصله ای بعید فرستادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر دوره کردن
دوره کردن
((~. کَ دَ))
درس را مرور کردن، محاصره کردن
ادامه...
درس را مرور کردن، محاصره کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویر دود کردن
دود کردن
Smoke
ادامه...
Smoke
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویر دود کردن
دود کردن
دود کَردَن
fumer
ادامه...
fumer
دیکشنری فارسی به فرانسوی
دم هکردن
باد کردن، ورم کردن، شرجی شدن هوا
ادامه...
باد کردن، ورم کردن، شرجی شدن هوا
فرهنگ گویش مازندرانی
در هکردن
بیرون کردن
ادامه...
بیرون کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
درو هکردن
تراشیدن، درو کردن
ادامه...
تراشیدن، درو کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
تو هکردن
ورم نمودن، درد داشتن، تب کردن
ادامه...
ورم نمودن، درد داشتن، تب کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
پو هکردن
فوت کردن
ادامه...
فوت کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویر دود کردن
دود کردن
دود کَردَن
धूम्रपान करना
ادامه...
धूम्रपान करना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویر دود کردن
دود کردن
دود کَردَن
ধূমপান করা
ادامه...
ধূমপান করা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویر دود کردن
دود کردن
دود کَردَن
สูบบุหรี่
ادامه...
สูบบุหรี่
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویر دود کردن
دود کردن
دود کَردَن
kuvuta sigara
ادامه...
kuvuta sigara
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویر دود کردن
دود کردن
دود کَردَن
sigara içmek
ادامه...
sigara içmek
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویر دود کردن
دود کردن
دود کَردَن
담배 피우다
ادامه...
담배 피우다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویر دود کردن
دود کردن
دود کَردَن
煙草を吸う
ادامه...
煙草を吸う
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویر دود کردن
دود کردن
دود کَردَن
לעשן
ادامه...
לעשן
دیکشنری فارسی به عبری
تصویر دود کردن
دود کردن
دود کَردَن
курити
ادامه...
курити
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویر دود کردن
دود کردن
دود کَردَن
merokok
ادامه...
merokok
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویر دود کردن
دود کردن
دود کَردَن
roken
ادامه...
roken
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویر دود کردن
دود کردن
دود کَردَن
fumar
ادامه...
fumar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویر دود کردن
دود کردن
دود کَردَن
fumare
ادامه...
fumare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویر دود کردن
دود کردن
دود کَردَن
fumar
ادامه...
fumar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویر دود کردن
دود کردن
دود کَردَن
吸烟
ادامه...
吸烟
دیکشنری فارسی به چینی
تصویر دود کردن
دود کردن
دود کَردَن
palić
ادامه...
palić
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویر دود کردن
دود کردن
دود کَردَن
rauchen
ادامه...
rauchen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویر دود کردن
دود کردن
دود کَردَن
курить
ادامه...
курить
دیکشنری فارسی به روسی
تصویر دود کردن
دود کردن
دود کَردَن
تمباکو نوشی کرنا
ادامه...
تمباکو نوشی کرنا
دیکشنری فارسی به اردو